سلام سمی جونم. قربونت برم که زودی خبر دادی! میخاسم به مامانت زنگ بزنم بپرسم رسیدی که خودت خبر دادی.
اول صبحی اشک منو در آوردی آخه اول صبح من الانه، من تازه الان اومدم شرکت الان چشام پر اشک شده ولی نمیتونم بریزم پایین، تابلو میشه! ولی منم دقیقا همون حرفای جیگی جون میخاسم بگم، حالا ایشااله انقدر بهت خوش بگذره که اصلا دیگه نخای برگردی، همونجا زندگی جدیدتو با چینگ جون شروع کنی و بچه های تپل مپل بیاری که شکل باباشون باشه
عزیزم عکس یادت نره، بوسسسسسس
پ ن : فافای پ... شنبه میتونی بیای یا نه؟