بچه ها جون

هفت دوست دوست داشتنی می خواهند یادگاری هایشان را برای همیشه ثبت کنند

بچه ها جون

هفت دوست دوست داشتنی می خواهند یادگاری هایشان را برای همیشه ثبت کنند

بوووووووووووق! برید کنااااااااااار!

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق! 

برید کناااااااااااار! برید کنار خانوماااااااااااااااا! مراقب باشیییییییییییییید! کمپرسی اومده! داره بوق می زنه :)) 

بله! بالاخره بعد از دو ماه و نیم انتظار کمپرسی من هم دیروز تشریف گندش رو آورد بوق زد! 

خلاصه خیالتون راحت

برای سمی جون

سمی جونم 

خیلی خیلی خوشحالم که به سلامتی رفتی. عکس هات رو دیدم. خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوشگل بود ماشالله. تا می تونی خوش بگذرون. ایشالله که از هر نظر سفر عالی برات باشه. تو مایه افتخار مایی خانوم مهندس. دوستت دارم. جای ما رم خالی کن. قربونت برم جیگر :*

سلام بچه ها جون جون جون جونم

سلام به همتون که عاشقتونم و به خدا دلم براتون یه ذره شده 

بچه ها جون تو رو خدا ببخشید که کم سر می زنم. الانم سر کارم و پست های قبلیتون رو نخوندم. فقط خواستم بیام بگم که من حالم خوبه و فقط سرم خیلی شلوغه. تزم رو باید سه هفته زودتر از برنامه اولیه تموم کنم و این وسط دو تا هم امتحان دارم خیر سرم. 

دوستتون دارم. عاشقتونم. همتونو از دور می بوسم :*

راستی ...

راستی یه چیزی یادم رفت بگم! ج... هم خودتونید :دی

بعدش هم من که از این شانس ها ندارم! منو چه به پسر سوئدی و ... فکر کنم بچم مال این پسر پاکستانیه باشه که میز پشتیم می شینه! یعنی ای یووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووغ! یک چِندِش رو نِروی یه که حد نداره!

عجله ای

سلام دوست جونا،

خوبید؟ شرمنده که من باز دیر جواب می دم! سرم خیلی شلوغه! وحشتناک! حالا به زودی می آم مفصل می نویسم و توضیح می دم! فقط الان مختصر بگم که سرم شلوغه ولی همیشه به یادتونم. دوستتون دارم :*

برای فافا جون

فافا جونم،

قربونت برم. من خوبم، مرسی. ام... هم خوبه. 

عزیزم اینجوری هاست دیگه! می تونیم اول می شیم. می خواستی تو هم هِی جای کرج رفتن و کار کردن بیای اینجا خروار خروار پست بذاری اول بشی  عزیزم خدا به همه که قد هم هوش و توانایی نداده 

و اما جُک! بشکنه این دست که نمک نداره! پس اون ایمیل باحال "پَ نَ پَ" چی بود که من دیروز براتون فرستادم؟

اماااااااااااااااااااااااااا! می بینم که تو باز دیکتاتور بازیتو شروع کردیا! باز واسه ما قانون قانون کردی که! حیف که اونجا نیستم! وگرنه با جیگی و بقیه برو بچ می ریختیم دم خونتون، خِشتکتو می کشیدیم سرت! تو جرأت داری فقط یه بار دیگه قانون قانون کن! آخه جِقِله! می خوام ببینم ما اگه از وبلاگت بریم تو دیگه می خوای مدیر وبلاگ کی باشی؟ 

قربونت برم الهی مدییییییییییییییییییییییییییییر 


به خودم تبریک می گم! به افتخار آریشو بزن اون دست قشنگه رو!

این پُست رو صرفآ به خاطر این می ذارم که بتونم با یک پله صعود در جدول رنکینگ "نویسندگان" رتبۀ نخست رو از آن خودم بکنم! شرمندتم عیال جون! می دونی که عرصه رقابت در وبلاگ جهانیمون عیال و عیال بازی سرش نمی شه!

بزن اون دست قشنگه روووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو 

اَلو! پزشک خانواده؟

اَلو! اَلو! پزشک خانواده؟

سلام عرض می کنم خدمت پزشک محترم برنامه و همینطور خانوم مجری!

یه سوال داشتم از خدمتتون!

بنده دو ماه هستش که کمپرسیم بوق نزده! می خواستم نظرتون رو بفرمایید!

اگه کسی تجربۀ مشابه داره یا نظری داره لطفآ بگه!


پ.ن: من که می دونم حالا می خواید چیا بیاید بگید و تیکه بندازید و اینا! ولی خودتونید :دی آهای سمی وروجک! خودتی :دی

و امّا آریشو و امّا ام...

ام... هم خوبه! دو هفته پیش یه سر اومد اینجا دیدمش. دو هفته قبل ترش هم دوباره یه سر اومده بود دیدمش.

خبر خاص دیگه ای ندارم.

راستی در مورد خود آریشو پرسیده بودید که چاق شده یا لاغر؟ داره می ترکه! یعنی خرس دیدید؟ یه خرس که داره می ترکه! نمی تونه راه بره! اون منم!

الان دیگه آریشو از خستگی می میره! بره کپۀ مرگش رو بذاره که باز دیر شد!

قربون همگی :*

و اما آریشو

آریشو دو ماه و یک هفتۀ دیگه باید تزش رو تموم کنه خیر سرش!

آریشو قرار بود مامان و باباش بیان! ولی متاسفانه جریان داداشش هنوز سر اون قضیه ادامه داره و مامان باباش و داداشش حسابی درگیرن و معلوم نیست کی بتونن بیان :((

اینجا بعضی روزها که خیلی گرم می شه که دیگه آدم کلافه می شه ماکزیمم 28 الی 30 می شه! ولی مثلآ امروز یوهو باز سرد شد و 19 بود!

امروز دیدم هوای تهران رو زده بود 40! بچه ها می رید بیرون حتمآ مراقب خودتون باشید و حتمآ ضد آفتاب بزنید! چون دیدم یو.وی ایندِکس تهران خیلی خیلی بالاتر از حتی حد فوق خطرناک بود!

جاتون خالی هفتۀ پیش اینجا فستیوال بود. شهر خیلی شلوغ شده بود. براتون عکس هاش رو می فرستم.

راستی بچه ها! یک خبر داغ! یادتونه که گفته بودم نازنین (همون خوش تیپه) ازدواج کرده بوده و جدا شده؟ حالا فهمیدم یه پسر کوچولو هم داره بنده خدا!

دیگه اینکه اون پسرۀ احمق هم کلاسیمون ح.م رو یادتونه که درسش خیلی بد بود؟ همون بی شعوری که ماشین منو پنچر کرد! خودش اومده بود منو تو فیس بوک اَد کرده بود! حالا چند وقته که خودش منو پاک کرده! واقعآ خُله! البته برای من که بهتر! بدم می اومد ازش.

راستی اون دختر مکانیکی ه.س که لاغر بود رو یادتونه؟ اونم پارسال اومده اینجا. ولی پایتخت جایی که من هستم. داره فوق می خونه. قراره از دو ماه دیگه بیاد شهر من. نصف درسش رو باید تو دانشگاه من انجام بده.