بچه ها جون

هفت دوست دوست داشتنی می خواهند یادگاری هایشان را برای همیشه ثبت کنند

بچه ها جون

هفت دوست دوست داشتنی می خواهند یادگاری هایشان را برای همیشه ثبت کنند

سلام سلام

سلام به عقشولی های خودم،

خوبید ایشالله؟

مرام جون، مشکلات تخصصی عیال جون چی چی بیده؟ مشکلات مربوط به امور همسرداری و بله و اینا؟ :دی

عروس شدن خاله کوچیکت هم کلی مبارک ها باشه :)

مرام جون و عیال جون، مرسی از جفتتون برای آرزوی خوبتون در مورد من و ام.

قربونت برم عیال جونم که انقدره مهربونی. آخه بی خود که عیال خودم نکردمت :دی

دُکی جونم، قربونت برم! باحالی از خودته :*

عیال جون، اون پُست "به مدیریت وبلاگ احترام بذارید" ت خییییییییییییییییلی باحال بود :)) عااااااااااالی بود :))

فافا جونم، به قول عیال مهربونم "جیگرم خُب تو هم دقت کن دیگه"! :)) عین این مامان مهربون ها که می خوان دل بچشون نشکنه :))

قربونت برم جیگی جونم! خیلی این حرفت که "میون ماه من تا ماه گردون ..." باحال بود! خیلی ذوق کردم که انقدره ما رو تحویل گرفتی! عاااااااااااااااااااااااشقتم به خدا :* به خدا که برای من هم هیچ وقت در هیچ کجای دنیا هیچ دوستی مثل شما برام نمی شه که انقدرررررررررررررررر دوستش داشته باشم و قلبم براش بتپه و یکی از دل خوشی های زندگیم باشه. ایشالله که همیشه سلامت و شاد باشید :*

جیگی جونم، مراقب خودت باش. ایشالله زودتر خوب خوب شی.

دوستای گلم! واقعآ چطور دلتون می آد که جیگی جون رو که مریض هم شده به زحمت بندازید؟ چطور دلتون می آد جیگی با اون صدای کُلُفتش مهمون داری کنه؟ چطور می تونید انقدر سنگ دل باشید؟ واقعآ چطور می تونید؟ چطور؟ واقعآ هرجور فکر می کنم، می بینم جیگی حداقل تا دفعۀ بعد که من بیام احتیاج به استراحت داره :دی

از دور روی ماه همتون رو می بوسم. قربون همتون برم الهییییییییییی :*

الهی قربونت برم سمیییییییییییییی!

یعنی عااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود سمی! عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی! تو محشری سمی جونم! یعنی مدت ها بود که خداییش خبر به این داغی نشنیده بودم! دمت گرم که رفتی جلو آمارشو درآوردی! خداییش می دونم که چه کار سختیه که آدم بره با اون گند دماغ حرف بزنه! 

راستی من چند قسمت رو خوب متوجه نشدم! :دی 

اول اینکه ه داره می ره هلند که دکترا بخونه یا مقاله ارائه بده؟ 

دوم اینکه ´من تو هوام´یعنی چی واااااااااااااااااااااقعآ؟ یعنی داشت افه می اومد؟ 

سوم اینکه ه که اتریش بوده! پسرای آلمانی رو از کجا دیده؟  

چهارم اینکه منظورت چی بود از اینکه ه هم هنوز هیچ غلطی نکرده؟ یعنی شوهر نکرده؟ 

 

دیگه اینکه این بهترین گزارش آزمونی بود که یه نفر می تونست بده! قررررررربونت برم من! می بوسمت سمی. چقدر دلم برا شیطونی هات تنگ شده! ایشالله آزمون هم قبول می شی

یک فکر بکر!

با این تبلیغات قشنگی که می آد کنار صفحه دارم به این فکر می کنم که اگه از معجزه افزایش قد به میزان ۱۰ سانت استفاده کنم٫ پودر سفید کننده دندان بزنم٫ یه ساعت سامورایی بخرم٫ تو خواب انگلیسی یاد بگیرم٫ یه ساعت بدون عقربه هم بخرم که هی با لباسام ست کنم و بعدش هم بزنم تو کار پرورش شتر مرغ چه دافی بشم! 

یعنی این تبلیغاتشون یکی از یکی به درد بخورتره ها واقعآ! 

جوووووووووووووووووون! جیگر تبلیغ کردنشون!

برای سمی جون

سمی جون! چرا نوشتنت نمی اومد عزیزم؟ درگیر واسه چی؟ ایشالله که خیر باشه. 

دعا که چشم! حتمآ دعا می کنیم. ولی عزیزم نگران شدم. چیزی شده؟

جیگر دُکی جون

الهی من قربونت برم دُکی جوووووووووون!

آخه چقدرررررررررر قشنگ و با احساس نوشته بودی  فدات بشم الهی  دُکی جون واقعآ آرزو می کنم که ایشالله هممون خوش بخت بشیم 

حالا که خواسته بودی تعریف کنم، امروز هم ام... اومده بود اینجا. چون صبح تا ظهر با استادش و مهندس های شرکتی که من الان توش تزم رو انجام می دم، اینجا جلسه داشتن. جاتون خالی نهار رو با هم رفتیم بیرون. بعدش من دوباره برگشتم سر کار و ام... هم دوباره سوار قطار شد و رفت. حالا من هم باید جمعه برم اونجا که با استادم توی دانشگاه حرف بزنم. صبح زود می رم و شب برمی گردم. البته ام... جمعه سر کار هست ولی احتمالآ دو سه ساعت همو می بینیم.

دیگه اینکه جاتون خالی الان واسه خودم یه چیزی درست کردم که انقدرررررررررررر خوش مزه بود که حد نداره! حتمآ واسه خودتون درست کنید!

یه دونه موز با 6، 7 تا توت فرنگی با سه تا پرتقال کوچیک رو میکس کردم انقدره عاااااااااالی شد که نگو. آبشون رو نگرفتم ها! فقط میکس کردم! به قول ببعی "به! به!" :دی

دوووووووووووووووووووووووووووووووسِتون دارم 


خاطرات - سکیورتی

جیگی جون! برق آموزش رو که گفتی ها دوباره از خجالت آب شدم! آخه یادمه یه بار برق آموزش رو قطع کردم و سریع در رفتم و کلی خندیدم! 2 دقیقه بعدش که دوباره قطع کردم، مسئول های سایت کمین کرده بودن، یوهو عین فشنگ پریدن بیرون هرچی از دهنشون دراومد بهم گفتن! یعنی می خواستم زمین باز شه من برم توش! فکر کنم تو هم همون دفعه رو می گی! چون یادمه تو و سمی هم همونجا بودید! یادش به خیر واقعآ!

آره عزیزم! چه پدری سر اون 23 روز شلوغ پلوغی های یونی ازمون دراومد. بعدش هم که نقاش اونو گفت و من ترسیدم رفتم درسش رو حذف کردم و شاد و خرّم بودم که طبق روال همیشه ترم بعد آقا ارائه می ده، اونوقت باز خودش ارائه داد! نمرۀ میان ترمم بعد از اصلاح 5 نمره اضافه شد! از بس که الکی نمره کم کرده بود!

راستی جریان اعلانیه های انجمن برق مگه چی بوده؟

ناز و اداهای مرام جون مگه چی بوده؟


راستی بچه ها! خوب شد فافا جون گفت "سِکیورتی"!

اگه یه امتحان کنید می بینید که با یه سرچ ساده تو گوگل اگه کسی حتی فقط اسم مستعار یکیمون رو بدونه، کافیه که وبلاگمون رو پیدا کنه! پس یادتون باشه به هیچ کس نگید که ما 7 تا وبلاگ داریم! اسم مستعارمون هم باید محرمانه بمونه!

و دیگه اینکه اگه توی پُستی مثل پُست جیگی جون، از کلمات علمی یا درسی استفاده کنیم هم امکانش هست که توی نتایج مربوط به سرچ اون کلمات آورده بشه!

اصلاحیه!

دوستان توجه داشته باشن!

فافا جون اشتباه فرمودند که "دلم براتون تنگ شده = بریم بیرون" !

دوستان دقت داشته باشن که "من حسودیم می شه = نرید بیرون" !

حالا دیگه خود دانید :دی

به افتخار مهندس اح! محبوب قلب ها!

پیرو یادآوری فافای عزیزم، در ابتدا واقعآ جا داره که مراتب اَهی خودم رو به مهندس اح اَه اعلام دارم. اِی گور به گووووورت مرتیکۀ %$*&(="+^|:>؟</% بیییییییییییییییییب! :دی

جیگی جونم! یادته من و تو یه روز داشتیم توت از درخت می خوردیم بعد اَه عزیز اومد رد شد چه جوری برگشت نیگامون کرد! جای اینکه جلوشو نگاه کنه راه بره داشت ما رو قورت می داد! بعد من و تو هم ترسیده بودیم سریع عینک آفتابی هامونو برداشتیم!

دُکی جون! یادته منو تو و جیگی با هم امتحان عملیشو دادیم! بعد چه اعصااااااااااااااااابی ازمون خورد کرد! من خالی بستم که ایشون (تو) مهمون داشتن که زود رفتن بیرون، بعد اومد ما رو تعقیب کرد دید تو هنوز نرفتی، به من گفت تو که گفتی ایشون مهمون داشتن!

ای اَه به اَهش!


و امّا آریشو و امّا ام...

و حالا برسیم به اینکه چه خبر؟! خوب هستید ایشالله؟ قربونتون برم! 

هر دفعه می گم "خوب هستید انشالله؟" یاد سلام علکم با استاد متون اسلامی یونی می افتم که سمی کلی بهم خندید 

و امّا چه خبر!

چهارشنبه عصر اولین جلسم با استادم بود که باید گزارش کار بهش تحویل می دادم. خیلی اِسترس داشتم، ولی خدا رو شکر به خیر گذشت. تا قبلش مثل خر داشتم کار می کردم. از 8:5 صبح تا 8:5 شب سر کار بودم. اون وقت تا چهارشنبه تموم شد دوباره حیف نون شدم و تو ساعت کاری هی ووله رفتم. خاااااااااااااااااااااااااااااااااااک تو سر من بکنن که آدم بشو نیستم. از دست خودم کلی عصبانی هستم الان. ولی دیگه دوباره باید از دوشنبه (شروع هفتۀ اینجا) آدم شم. خداوند منو به راه آدم هدایت کنه!انشااااااااااااااااااااااااالله!

طبق روال رشتۀ ظریف و لطیف و پروانه ایمون تو بخشمون فقط من یه دونه دختر هستم! بچه ها همه خوبن. چند شب پیش هم جاتون خالی یکیشون برا هممون شام پاستا پخت و دور هم خوردیم. البته دُنگی. بعد شام هم گیتار زدن که خیلی چسبید. مخصوصآ که من اون شب خییییییییلی دلم برا خونواده تنگ شده بود و خیلی حالم بد بود. اولش نمی خواستم برم. ولی بعد گفتم برم که تو خونه نمونم خُل شم، که خیلی خوب شد رفتم. خلاصه جای همتون خالی. حالا قراره یک بار هم من و دو تا پسر ایرانی که اونا هم اینجا هستن برای همه غذای ایرانی درست کنیم و همگی بخوریم. فقط جای بچه ها جونم و البته ام... کلی خالی 

امروز هم ساعت ناهار همگی به پیشنهاد یه خانوم چینیه که استخدام موقته رفتیم رستوران چینی. خیلی خوش مزه بود. جاتون واقعآ خالی.

ام... هم خوبه! مرسی. هر شب با هم حرف می زنیم. برای 13 به در هم صبح با قطار اومد اینجا رفتیم کنار رودخونه که البته بعد از یک ساعت از سرما یخ زدیم. شب هم برگشت رفت. اون هم سرش خیلی شلوغه. فشار کارش خیلی زیاد شده.

دیگه خبر خاصی ندارم. ببخشید که یه چند روز نرسیده بودم بیام بنویسم.

همتونو از دور می بوسم. خییییییییییییلی دوسِتون دارم. به امید دیدار 

عکس های فافا بلا

راستی عکسات رو کجا می خوای بذاری فافا بلا؟ می خوای ایمیل کن. امنیتش بیشتره. یا اگه هم می خوای رو وِب بذاری، آدرسش رو اینجا نذار، ایمیل کن.


ببین فافا جون ما چقدر خوبیم! تو هِی عکس های ما رو ریختی رو سی دی بردی انقلاب فروختی، اون وقت ما انقدر به فکر توییم 


وای من چقدر گشنمه! ولی کارد بخوره به این شیکم چاق گنده! غلط کرده که دلش غذا می خواد! اونم این موقع شب. کوفت هم خورد! والله!