بچه ها جون

هفت دوست دوست داشتنی می خواهند یادگاری هایشان را برای همیشه ثبت کنند

بچه ها جون

هفت دوست دوست داشتنی می خواهند یادگاری هایشان را برای همیشه ثبت کنند

برای آری شو


سلام علیکم

به به به ........ به به

جیگی جونم که اومد و برامون شعرهای قشنگ قشنگ نوشت. مرسی خوشگله. ممنون. فقط هیچکی ندونه فک می کنن شما همییییییشه برای ما ازین حرفای قشنگ قشنگ میزنی و لاغیر :دی


خوب ناز نازیا شماها نمی خوایم بیان؟

خانم دکتر قرار بود ما رو به توبره ببندی. پس کوشی؟ ما حی و حاضریم 


آری شو خواستم بازم از اینجا برات بگم که خیلی دلمون برات تنگ میشه. اون روزی که از هم خداحافظی کردیم همه بغض داشتیم. هیچکی به رو نیورد ولی ته دلمون خیییییییلی دلتنگت میشیم. اما ازون جایی که باعث افتخار مایی به امید موفقیت های بزرگتر این دوری رو تحمل می کنیم. می بوسمت و آرزوی موفقیت برات دارم.


برامون بنویس از روزای قشنگت.


بوس بوس


اصلن دلم خواسته

من دیگه یاد گرفتم ر به ر شعر مینویسم  بله بله( به سبک بابا اتی )

 

من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد
شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی میکوبم
و به یادش با قلم سبز بهار مینویسم
ای دوست خانه دوستی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه دوست کجاست؟

سلام به همه دوست جونای گل خودم. منم اومدم . من با یک شعر از سعدی شیرین سخن شروع میکنم.


 

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

                    هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

گر بزنندم به تیغ در نظرش بی​دریغ

                    دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست

گر برود جان ما در طلب وصل دوست

                     حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست

دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان

                     گونه زردش دلیل ناله زارش گواست

مایه پرهیزگار قوت صبرست و عقل

                     عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست

دلشده پای بند گردن جان در کمند

                      زهره گفتار نه کاین چه سبب وان چراست

مالک ملک وجود حاکم رد و قبول

                     هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست

تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام

                     کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست

گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر

                     حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست

هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب

                     عهد فرامش کند مدعی بی​وفاست

سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوستگو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست 

حالا یک بیت از باباطاهر  

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم  که تا ناگه زیکدیگر نمانیم 

 

حالا یک بیت از حافظ  

گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت    که به باغ آمد از این راهو از آن خواهد شد

 

حالا دو بیت از  خیام 


  چند که رنگ و روی زیباست مرا        چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم  نشد   که  در  طربخانه   خاک        نقاش   ازل   بهر   چه  آراست   مرا
 

حالا از سهراب  

خانه دوست کجاست

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
 

حالا حالا حالا حالا 

بیا وسط آها آها حالا ارزش دوستی رو متوجه شدید یا باز هم توضیح بدم؟

چگونه عضو شویم؟


یعنی من بفهمم کدوم خراب شده ای به شماها مدرک داده خودم میرم درشو گِل میگیرم. بابا کشتید خودتونو. از مرام جون یاد بگیرید که همون بار اول عضو شد و متن گذاشت (البته مرام جون عنوان یادت رفته ها!) اون وخت شما قوزبیتا نتونستید یه کار به این سادگی رو انجام بدید. واقعا که.

اون جیگیل رو بگو که ظهری به من زنگ زده میگه فافا یادت رفته اسم یکی از بچه ها رو بنویسی (حالا در نظر بگیرید گوشی ته حلقشه داره با من حرف میزنه!) میگم کی رو در نظر نگرفتم؟ من که اسم همه رو نوشتم. باز با همون پُزیشن گوشی ته حلق میگه نه اسم مرام جونو ننوشتی. میگم چرا بابا نوشتم چشاتو وا کن بشمار. اون وخت برگشته می گه آخه ما هشتاییم!!!!!! تو اسم هفتا رو نوشتی!!!!!! یعنی تو اون روحت که بعد از هفت هشت سال یه بار ما رو نشمردی. ترسیدی کم بشیم؟


مرام جون تو دیگه نخون چون بلدی من برای این خنگولکا توضیح میدیم:

1- تشریف مبارکتونو میبرید تو یاهو یا جیمیلاتون.

2- تقه مرحمت میکنید روی ایمیل دعوت نامه. اگه تو باکس نبود قبول زحمت کنید یه سر به اسپم بزنید.

3- ایمیل مذکور را باز کرده متن فارسی سلیس و روان و کاملا خوانا را تا ماتحتش بخونید و اجرا کنید.

4- وارد بلاگ اسکای میشید که میدونم براتون غریبه ولی دزد نمیبرتون برید تو.

5- مشخصات رو طبق قرارمون با اسم های نیک نیم پر کنید.

6- مجداد وارد محیطی می شوید که باید اسم وبلاگو انتخاب کنید و دکمه مدیریت وبلاگ را بفشارید (آههههه .... خدای من چقدر سخت است!)

7- بنویسید همون جا که میشه نوشت. عنوان هم یادتون نره

8- یستردی؟؟؟؟؟


الهی من قوربون مرام جون بشم که انقدر باهوشه. مرام جون اگه تو این جمع رفیق رفقا نبودی، همشونو میدادم یه خروس قندی میگرفتم. فقط به خاطر گل روی ماهت تحمل می کنم.


سوالی بود ما در خدمتیم.

قوربون همگی. ماچچچچچچچچ


پ.ن: عیال جون بابت عکسا هم تشکر می کنیم. مرسیییییییی




سلام گلا.من اومدم

سرآغاز

 

 

                                              به نام دوستی 

 

نه که خیال کنید یکدیگر را نمی بینیم و نیستیم تا در گوش هم پچ پچ های خاله زنکی راه بیندازیم. 

 

نه که خیال کنید سال تا ماه که میاید و میرود روی یکدیگر را نمی بینیم و سخت در آغوش نمی کشیم همدیگر را.   

 

نه که خیال کنید تازه تازه از سر این کوی و برزن و آن کوچه و محله همدیگر را یافته ایم.   

 

نه که خیال کنید آنقدر دیر می شود ملاقات هایمان که حال دست تمنا به دامن دنیای مجازی زده ایم تا خبر دار شویم که شوهر کرده و که بچه دار شده و که به تازگی برایش خواستگار آمده. 

 

نه که خیال کنید هر کداممان یک ور این کره خاکی افتاده ایم راهی نداریم جز اینکه اینجا را خط خطی کنیم تا بفهمیم دیگری زنده است یا هنوز نفس می کشد.  

 

نه! هیچ کدام اینها نیست.  

 

می گذرد. آنقدر از این دوستی و عشقمان می گذرد که هر کدام با یک چشم و ابروی آن یکی تا ته قضیه را فهمیده است .  

 

آنقدر از این عشق و دوستی می گذرد که هر کداممان دلش آرام است که هر کار و گرفتاری داشته باشد هیچ کس تو این دنیا به دادش نرسه 6 تا دوست جون جونی داره که حتی با یه اس ام اس حاضره هر کار براش انجام بده.  

 

آنقدر از این عشق و دوستی می گذرد که هر روزی که قرار داشته باشیم از یه هفته قبلش دل تو دلمون نیست و بی قراریم که دیگری چه می خواد بگوید و وای که باز چقدر خوش خواهد گذشت همان دو ساعتی که ور دل هم تو یه کافی شاپ قهقهه میزنیم.  

 

آنقدر از این عشق و دوستی می گذرد که هر بار که برای یک غریبه می گوییم ما هفت دوستیم که بیشتر از هفت سال است با همدیگر آشناییم فکش می خورد کف اتاق و می گوید مگر می شود این دوره زمونه اینجور آدم ها را دور هم جمع کرد و ما با غرور سرمان را بالا می گیریم و می گوید "بله که می شود!"  

 

می خواهیم ثبتش کنیم. می خواهیم تمام حرفهایمان را جایی ثبت کنیم و بنگاریم تا شاید سال ها بعد با افتخاری صد چندان دست نوه کوچیکه رو کشیدیم و تمرگاندیم پای این نت که بخوان و ببین نن جونت چه رفیقا باحالی داره.   

 

می خواهیم ثبتش کنیم. تا شاید روزی روزگاری دور شدیم . شاید هر کداممان رفت گوشه ای از این کره خاکی و دستمان نرسید تا دست دیگری را محکم بگیرد یا آغوشمان آنقدر دور بود از آغوش آن یکی که دلمان هوایش را کرد. آن وقت میآیم و می خوانیم و بو می کشیم دوستیمان را از لا به لای حرفای دیگری.  

 

می خواهیم ثبتش کنیم تا تقدس دوستیمان سال ها بماند و بخوانند و بدانند که زندگی شاید همین یک لحظه است. شاید همین یک آن است که لبخند پر از مهر رفیقت تو را پر می کند از بودن.  

 

با نام دوست آغاز کردیم و می خواهیم با یاری همان دوست دستانمان را به دست هم دهیم تا رفاقتمان به اینجا هم کشیده شود. (جنبه داشته باشید فقط قهوه ایش نکنیدا)  

 

دوستان بهتر از برگ گلم: جیگی جون، خانم دکتر، عیال جون، آری شو، سمی و مرام جونم جسارت کردیم و متن اول را نوشتیم. شما لطف کنید و ادامه اش دهید. می دانیم سخت تر از کار کردن با یاهومیل است اما ارزشش را دارد.